جدول جو
جدول جو

معنی اشنان فروش - جستجوی لغت در جدول جو

اشنان فروش(اَ)
فروشندۀ اشنان. حرضی ّ. (منتهی الارب). اشنانی. رجوع به اشنانی و حرضی ّ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارزان فروش
تصویر ارزان فروش
کسی که چیزی را به بهای ارزان می فروشد
فرهنگ فارسی عمید
(چَ)
که ارزان فروشد. فروشنده بقیمت مناسب. سهل البیع:
به بازارگان گفت چندین مکوش
به افزونی ای مرد ارزان فروش.
فردوسی.
ولیکن تو بستان که صاحب خرد
از ارزان فروشان برغبت خرد.
(بوستان) ، آب صافی. (شمس اللغات) و غلط است
لغت نامه دهخدا
(دَ)
فروشندۀ نان. نانبا. (آنندراج) : نزدیک دوکان نان فروشی رفتیم. (انیس الطالبین ص 22).
گر گشاید نان فروش من دکان خویشتن
میرساند بینوایان رابنان خویشتن.
سیفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارزان فروش
تصویر ارزان فروش
کسی که ارزان فروشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نان فروش
تصویر نان فروش
آنکه نان فروشدنانوا
فرهنگ لغت هوشیار